نامه ای به او

۹ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۸ ثبت شده است

  • ۱
  • ۰

سعدی

من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی

عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی

دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم

باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی

ای که گفتی مرو اندر پی خوبان زمانه

ما کجاییم در این بحر تفکر تو کجایی

آن نه خالست و زنخدان و سر زلف پریشان

که دل اهل نظر برد که سریست خدایی

پرده بردار که بیگانه خود این روی نبیند

تو بزرگی و در آیینه کوچک ننمایی

حلقه بر در نتوانم زدن از دست رقیبان

این توانم که بیایم به محلت به گدایی

عشق و درویشی و انگشت نمایی و ملامت

همه سهلست تحمل نکنم بار جدایی

روز صحرا و سماعست و لب جوی و تماشا

در همه شهر دلی نیست که دیگر بربایی

گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم

چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی

شمع را باید از این خانه به دربردن و کشتن

تا به همسایه نگوید که تو در خانه مایی

سعدی آن نیست که هرگز ز کمندت بگریزد

که بدانست که دربند تو خوشتر که رهایی

خلق گویند برو دل به هوای دگری ده

نکنم خاصه در ایام اتابک دو هوایی

  • علی علی
  • ۱
  • ۰

دست من نیست

دست من نیست

 اگه اینقدر دلم هواتو داره

اگه نمیتونه تنهات بذاره

توکه خوب میدونی نداره چاره

دست من نیست

اگه بارون میاد یادت میفتم

به کسی از تو من چیزی نگفتم

اگه دستات بیاد باز میشه مشتم


بخواب دنیا کسی با من دیگه کاری نداره

دل بی کس من یاری نداره

دل من میل دلداری نداره

خودتو دادی تنهایی یادم

نشست روی دلم غصه عالم

مگه میشه نریزه اشک آدم

مگه میشه که من یادت نباشم

دیگه این دل بلد نمیشه راشم

یه جوری زخم زدی نمیشه پاشم


بخواب دنیا کسی با من دیگه کاری نداره

دل بی کس من یاری نداره

دل من میل دلداری نداره


  • علی علی
  • ۰
  • ۰

دلتنگی

از کوچه های خیس گیشا تا کافه های گرم دربند

از برج میلاد کمی کج تا کوه مغرور دماوند

از روزهای خنده بازی تو پارک ساعی ریسه رفتن

شب زیر عطر گیج بارون دور تئاتر شهر گشتن

تهران بدون تو تهران بدون تو فقط سردرد داره

هر کوچه ای اسم تو هر کوچه ای اسم تو یادم میاره

شبها پیاده تو ولیعصر رو هر درختی اسم ما بود

ماهی که میرقصید رو آب تعبیر خواب جمعه ها بود

بازی نور و سایه و اشک تهران من تهران بیدار

بازم دارم هزیون میبافم بازم دلم تب داره انگار

تهران بدون تهران بدون تو تو فقط سردرد داره

هر کوچه ای اسم تو هر کوچه ای اسم تو به یادم میاره

  • علی علی
  • ۰
  • ۰

تک و تنها

ای که بی تو خودمو تک و تنها میبینم
هر جا که پا میذارم تورو اونجا میبینم
یادمه چشمای تو پر درد و غصه بود
قصه غربت تو قد صد تا قصه بود
یاد تو هر جا که هستم با منه
داره عمر منو آتیش میزنه

تو برام خورشید بودی توی این دنیای سرد
گونه های خیسمو دستای تو پاک میکرد
حالا اون دستا کجاست اون دوتا دستای خوب
چرا بی صدا شده لب قصه های خوب

من که باور ندارم اون همه خاطره مرد
عاشق آسمونو پشت یک پنجره مرد 
آسمون سنگی شده خدا انگار خوابیده
انگار از اون بالاها گریه هامو ندیده

یاد تو هر جا که هستم با منه
داره عمر منو آتیش میزنه

  • علی علی
  • ۱
  • ۰

َعاشق

تو عاشق نبودی که درد دل عاشقا رو بفهمی

تو بارون نموندی که دلگیری این هوا رو بفمی

تو گریه نکردی برای کسی تا بدونی چی میگم

دل تنگ نبوده میخندی تا از حس دلتنگی میگم


تو تنها نموندی که حال دل بیقرارو بفهمی

عزیزت نرفته که تشویش سوت قطار بفمی

تو از دست ندادی بفهمی چیه ترس از دست دادن

جای من نبودی بدونی چیه فرق بین تو و من


تو هیچوقت نرفتی لب جاده تا انتظار و بفهمی

پریشون نبودی که نگذشتن لحظه ها رو بفهمی

تو اونی که رفته چی میدونی از غصه جای خالی

من اونم که مونده چی میدونم از قصه بیخیالی


تو عاشق نبودی که درد دل عاشقا رو بفهمی

تو بارون نموندی که دلگیری این هوا رو بفمی

تو گریه نکردی برای کسی تا بدونی چی میگم

دل تنگ نبوده میخندی تا از حس دلتنگی میگم

  • علی علی
  • ۱
  • ۰

انتظار

دلم برات تنگ شده دارم دیوونه میشم

تا وقتی که نبینمت آروم نمیشم

بین ما هر دیواری باشه برمیدارم

فاصله عمرم که باشه کم نمیذارم

بغض ترانه و دلم هر دو شکسته

چشام به در منتظر نگات نشسته

باور نمیکنم فراموشت شدم من

گواه دلتنگی من ترانه هامن


تویی که بودی و هستی و موندی همیشه کنار ترانه من

واسه موندن و خوندن از عشق و ستاره تو شدی بهانه من


دیگه نه نمیخوام که ببینم نیستی پیشم

دیگه خنده زورکی سخته برام راضی نمیشم

دیگه دوری تو مثل سم چرا نمیفهمی

نذار حس کنم عاشق من نیستی و بی رحمی

دیگه بی پرو بالی برده امونم جونم

دیگه خنده زورکی سخته گلم نمیتونم

بار دوریتو عمریه هیچی نگفتم بردم

دیگه خسته شدم بس که تو خلوت شب مردم


تویی که بودی و هستی و موندی همیشه کنار ترانه من

واسه موندن و خوندن از عشق و ستاره تو شدی بهانه من




  • علی علی
  • ۱
  • ۰

دلتنگی

از این زندگی خالی، منو ببر به اون سالی

که تو اسممو پرسیدی، به روزی که منو دیدی

به پله های خاموشی، که با من روبرو میشی

یه جور زل بزن انگاری،  نمیشه جشم برداری


منو ببر به دنیامو، به اون دستا که میخوامو

به اون شبا که خندونم، که تقدیرو نمیدونم


از این اشکی که میلرزه، منو ببر به اون لحظه

به اون ترانه شادی، که تو یاد من افتادی

به احساسی که درگیره، به حرفی که نفس گیره

از این دنیا که بی ذوقه، منو ببر به اون موقع


منو ببر به دنیامو، به اون دستا که میخوامو

به اون شبا که خندونم، که تقدیرو نمیدونم


از این دوری طولانی، منو ببر به دورانی

که هر لحظه تو اونجایی، زیر بارون تنهایی

منو ببر به اون حالت، همون حرفا همون ساعت

به اندوه غروبی که، به دلشوره خوبی که

تو چشمام خیره میمونی، به من چیزی بفهمونی


منو ببر به دنیامو به اون دستا که میخوامو

به اون شبا که خندونم که تقدیرو نمیدونم

  • علی علی
  • ۱
  • ۰

خط رو پیشونیم چشمای بارونیم

دستای لرزونم پاهای بی جونم

روح سر گردونم گلای ایونم

حتی چوب سیگارم فندک تب دارم

دوست دارن برگردی


خنده غمگینم پلکای سنگینم

الکل تو خونم خونه زندونم

خونه متروکم گلای گلدونم

بار روی دوشم شونه داغونم

دوست دارن برگردی


تو آن عهدی که با من بسته بودی

مگر بهر شکستن بسته بودی

تو سنگین دل چرا از روز اول

نگفتی دل به رفتن بسته بودی


بغضهای پنهونم چشمای گریونم

حال خوب و بدمو به چشات مدیونم

خیلی دل تنگ توام نمیخوای برگردی؟


  • علی علی
  • ۱
  • ۰

دل نوشته

گفته بودم بی تو میمیرم ولی اینبار نه

گفته بودی عاشقم هستی ولی انگار نه

هرچه گویی دوستت دارم بجز تکرار نیست

خو نمیگیرم به این تکرار طوطی وار نه

تا که پابندت شوم از خویش میرانی مرا

دوست دارم همدمت باشم ولی سربار نه

قصد رفتن کرده ای تا باز هم گویم بمان

بار دیگر میکنم خواهش ولی اصرار نه

گه مرا پس میزنی گه باز پیشم میکشی

آنچه دستت داده ام نامش دل است افسار نه


میروی اما خودت هم خوب میدانی عزیز

میکنی گاهی فراموشم ولی انکار نه

سخت میگیری به من با این همه از دست تو

میشوم دلگیر شاید، نازنین بیزار نه

گه مرا پس میزنی گه باز پیشم میکشی

آنچه دستت داده ام نامش دل است افسار نه

  • علی علی