نامه ای به او

۲ مطلب در بهمن ۱۳۹۸ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

چرا رفتی

چرا رفتی چرا من بیقرارم

به سر سودای آغوش تو دارم

نگفتی ماهتاب امشب چه زیباست

ندیدی جانم از غم نا شکیباست

چرا رفتی چرا من بیقرارم

به سر سودای آغوش تو دارم

 

خیالت گرچه عمری یار من بود

امیدت گرچه در پندار من بود

بیا امشب شرابی دیگرم ده

زمینای حقیقت ساغرم ده

چرا رفتی چرا من بیقرارم

به سر سودای آغوش تو دارم

 

چرا رفتی چرا من بیقرارم

به سر سودای آغوش تو دارم

نگفتی ماهتاب امشب چه زیباست

ندیدی جانم از غم ناشکیباست

چرا رفتی چرا من بیقرارم

به سر سودای آغوش تو دارم

 

دل دیوانه را دیوانه تر کن

مرا از هر دو عالم بیخبر کن

بیا امشب شرابی دیگرم ده

ز مینای حقیقت ساغرم ده

چرا رفتی چرا من بیقرارم

به سر سودای آغوش تو دارم

  • علی علی
  • ۰
  • ۰

حریص

دیگه باید بری اگه حال دلمون بده

آخه مگه این رابطه چه گلی به سرمون زده

بیا دیگه باور کن بینمون هیچ حسی نیست

این تاثیر داروی بی حسی نیست

ما زبون همو بلد نشدیم آخر

نیستمت شاید نکنی باور

 

مرگ یه بار شیون یه بار

سخته ولی برو منو راحت بذار

نشد که بشه خب نخواستی بشه

مگه قلب من دیگه تا کجاها میکشه

 

وقتی قلبت هنوزم پی نیمه اشه

حیف بمونی بسازی و تهش نشه

آدم حریص اگه اقیانوسم سر بکشه

باز تشنشه

 

مرگ یه بار شیون یه بار

سخته ولی برو منو راحت بذار

نشد که بشه خب نخواستی بشه

مگه قلب من دیگه تا کجاها میکشه

  • علی علی