گر با دگران سحر کنی وای بر من
از کوی دگر گذر کنی وای بر من
چه آشوبی شوم هر دم که دل میبری از هر کس
چه جنجالی به پا کردی تو در این قلب دلواپس
انفرادی شده سلول به سلول تنم
خود من در خود من در خود من زندانی است
انفرادی همه شب من به خیابون میزنم
خسته از حال و هوایی که به این ویرانی است
از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران
رفتم از کوی تو اما عقب سر نگران
ماگذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی
تو بمان با دگران وای به حال دگران
انفرادی شده سلول به سلول تنم
خود من در خود من در خود من زندانی است
انفرادی همه شب من به خیابون میزنم
خسته از حال و هوایی که به این ویرانی است
- ۹۹/۰۳/۱۲