نامه ای به او

۲ مطلب در شهریور ۱۴۰۲ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

پریشانی

روزگار من و مویش به پریشانی رفت
یک شب آرام رسید یک شب بارانی رفت
یک شب آمد من مجنون به جنون افتادم
دل دیوانه خود را به نگاهش دادم
روزگار من و مویش به پریشانی رفت
چشم بستم دل مجنون پی لیلا برگشت
چشم بستم که دلم سمت تماشا برگشت
زلف یک خاطره در باد پریشان میرفت
دل دیوانه پی اش دست به دامان میرفت
میروم گریه کنم باز دمی را درخود
میروم غرق کنم کوه غمی را در خود
میروم باز میان همه رفتن ها
باز هم میروم از شهر تو اما تنها
داغ فرهاد به دل دارم و دل دارم نیست
دل گرفتار همان دل که گرفتارم نیست
یک نظر دیدم و یک عمر پی یک نظرم
من دیوانه به زنجیر تو دیوانه ترم
میروم گریه کنم باز دمی را در خود
میروم غرق کنم کوه غمی را در خود
میروم باز میان همه رفتن ها
باز هم میروم از شهر تو اما تنها

 

  • علی علی
  • ۰
  • ۰

مراببخش

مرا به خاطر دل شکسته ام ببخش

مرا که از ندیدن تو خسته ام ببخش

اگر به انتظار تو نشته ام هنوز

به دیگری اگر که دل نبسته ام ببخش

ببخش اگر که با خیال بودن تو زنده ام اگر تو را نبردم از یاد
ببخش اگر که از امید دیدن تو گفته ام به آرزوی رفته بر باد
تویی تمام ماجرا که رفته ای ولی مرا به حال خود نمی گذاری
صدای قلب من چرا غمت نمیکشد مرا چرا هنوز ادامه داری
سکوت قبل رفتنت نماندت ندیدنت مرا به این جنون کشیده
چه حسرتی است بر دلم که از تمام بودنت نبودنت به من رسیده
تویی تمام ماجرا که رفته ای ولی مرا به حال خود نمیگذاری
صدا قلب من چرا غمت نمیکشد مرا چرا هنوز ادامه داری
تویی تمام ماجرا که رفته ای ولی مرا به حال خود نمیگذاری
صدای قلب من چرا غمت نمیکشد مرا چرا هنوز ادامه داری
 

  • علی علی