نامه ای به او

۲ مطلب در دی ۱۳۹۸ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

دنیام تاریکه همرنگ چشماشه

لعنت به اونی که الان باهاشه

لعنت به اونی که قلبش رو سنگ کرده

اونی که دنیامو میدون جنگ کرده

لعنت به شبهایی که بی تو سر میشه

لعنت به قلبی که دیونه تر میشه

لعنت به دنیا و لعنت به این حالم

لعنت به مردی که با تو پدر میشه

هر کاری میکردم نشم فراموشت

لعنت به حسی که گفتم در گوشت

لعنت به پاییز و لعنت به تابستون

لعنت به هر فصلی که سر میکنی با اون

لعنت به آبان و روزای بارونی

لعنت به حالی که دلواپس اونی 

 

لعنت به احساسی که کم نشد اصلا

لعنت به سه تامون هم تو هم اون هم من

  • علی علی
  • ۰
  • ۰

خوابتو دیدم

خوابتو دیدم و بازم، دلتنگمو بی تاب

دیگه کارم شده هر شب، هی میپرم از خواب

هر چی گفتم نرو واسه تو فرقی نکرد

رفتی گفتی بهم، دنبالم هیچ جا نگرد

منم و حال بدو من نمیدونم

چی اینقدر عوضت کرد

دل دیونه بی تو نمیتونه وای دل تنگم

رفت که برگرده اینا همش درده وای دل تنگم

نم بارونو خاطره هامونو دیگه تو نیستی

هر جا وایسادم یاد تو افتادم دیگه تو نیستی

همه میگن بیخیال شو اگه رفت غصه نداره

تو دلاشون ولی میگن حق داره بیچاره

تو که نیستی ولی بازم دوست داره قلبم

هر چی برگردم از اول رو تو دست میذاره قلبم

دل دیونه بی تو نمیتونه وای دل تنگم

رفت که برگرده اینا همش درده وای دل تنگم

نم بارونو خاطره هامونو دیگه تو نیستی

هر جا وایسادم یاد تو افتادم اما تو نیستی

 

  • علی علی