نامه ای به او

  • ۰
  • ۰

چرا رفتی

چرا رفتی چرا من بیقرارم

به سر سودای آغوش تو دارم

نگفتی ماهتاب امشب چه زیباست

ندیدی جانم از غم نا شکیباست

چرا رفتی چرا من بیقرارم

به سر سودای آغوش تو دارم

 

خیالت گرچه عمری یار من بود

امیدت گرچه در پندار من بود

بیا امشب شرابی دیگرم ده

زمینای حقیقت ساغرم ده

چرا رفتی چرا من بیقرارم

به سر سودای آغوش تو دارم

 

چرا رفتی چرا من بیقرارم

به سر سودای آغوش تو دارم

نگفتی ماهتاب امشب چه زیباست

ندیدی جانم از غم ناشکیباست

چرا رفتی چرا من بیقرارم

به سر سودای آغوش تو دارم

 

دل دیوانه را دیوانه تر کن

مرا از هر دو عالم بیخبر کن

بیا امشب شرابی دیگرم ده

ز مینای حقیقت ساغرم ده

چرا رفتی چرا من بیقرارم

به سر سودای آغوش تو دارم

  • ۹۸/۱۱/۲۱
  • علی علی

نظرات (۲)

  • طراحی سایت تهران
  • عالییی

  • هادی اسماعیلی فضل
  • سلام وب خوبی دارین . بنده هم تک بیت همراه با عکس نوشته کار می کنم خوشحال میشیم در خدمتتون باشیم.


    چه کرده برق لبت با دلم؟ نمی دانم
    همیشه کشته ی یک اتصال کوتاهم

    همیشه زجر دشمن شادی آور نیست گاهی هم
    دل یک گربه با مرگ سگی ولگرد می گیرد

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی